شعر زمان ما و رسول يونان اش





روز به خير محبوب من.(1)
كلبه اي در مزرعه برفي.(2)
من يك پسر بد بودم.(3)
گندم زار دور.(4)
كنسرت در جهنم.(5)
فرشته ها. (6)
جاماكا. (7)

اينها برخي از كتابهاي تاكنون منتشر شده ي كسي است كه خودش را اينگونه معرفي ميكند :
"رسول یونان هستم پسر محمد. چند تا هم کتاب دارم. سال 1348 در دهکده ای دور به دنیا آمدم. از دنیا فقط کافه‌هایش را به خوبی می‌شناسم. دلم بگیرد شعر می‌نویسم، نگیرد داستان! نمایشنامه هم می‌نویسم. در کارنامه‌ام ترجمه هم به چشم می‌خورد، حدود هفت ، هشت تا کتاب دارم. تا یادم نرفته بگویم به زبان ترکی و فارسی می‌نویسم. بعضی کارهایم به بعضی زبان‌ها هم ترجمه شده است. بعضی از ترانه‌هایم را بعضی خواننده‌ها خوانده‌اند! دیگر چیزی به ذهنم نمی‌رسد." (8) و اين شايد مينيمال ترين نوع بيوگرافي اي باشد كه تا كنون نوشته شده است. اينكه تصميم گرفتم تا درباره ي رسول يونان كه بي شك يكي ازبزرگترين شاعران معاصر ماست بنويسم ، بيشتر به اين خاطر است كه با پرداختن به او پاي مسائلي اساسي تر در زمينه ي شعر زمان ما به ميان كشيده مي شود ، در اصل بايد گفت كه رسول يونان در روح شعر امروز جاري است ، چرا كه رسول يونان شاعرِ همين نسل است ، شاعرِ دهه ي هشتاد كه اين روزها اواخر آن را سپري مي كنيم ، شاعر زماني كه شعرش ، در اكثر سطوح آموزشي (مقدماتي- عالي) مهجور مانده است و انگاري ما ، سايه ي بلندش را تنها تا شمارش نامهايي چون ، مهدي اخوان ثالث ، فريدون مشيري ، سهراب سپهري و گاهي فروغ فرخزاد و احمد شاملو بيشتر نشناخته ايم ، و يا به عبارت ديگر شعري كه امروز آثار و آراي شاعران در محور آن نوشته مي شود ، به جامعه و مردمش شناسانده نشده است . بي شك به همين روي بر اين باورم كه در شعر بهتر آنكه به جاي برگزيدن نام اشخاصي البته ارزشمند و گرانمايه ، و نوشتن تحقيق ، پژوهش ، يادداشت يا مقاله اي درباره ي آنان ، مصائبي را بررسي كنيم كه شعر زمان ما با آن دست و پنجه نرم مي كند . مصائبي از جمله اينكه چرا شاعران امروز شعر را ادبيات نمي دانند و اسرار دارند كه شعر گونه اي از هنر است و ادبيات به زعم كاربردي بودنش گونه اي از فن؟ علت فاصله گرفتن شعر مردمي (مردم پسند) از زبان شاعرانه ي امروز (شعر والا) چيست ؟ چه مسئله اي باعث شد پس از نيما باز هم شاعراني پيدا شوند كه قالبهاي كلاسيك را به شعر نيمايي ترجيح دهند ؟ با آنكه گونه هايي همچون شعر سپيد و شعر آزاد ، فرهنگستان گرايي زبان شعري را متحول كرده بودند . لزوم علاقه شاعران امروز به نوشتن شعرهاي مكتبي و وام گرفتن از نمونه هاي غربي براي دست يافت به گونه هاي تازه چيست ؟ و بسياري از اين مسائل كه نامبردن آن اگر چه خالي از لطف نيست اما زماني فراخ را مي طلبد .
رسول يونان :
"زماني شعر يگانه هنر بود به اين معنا که هنرهاي ديگر به راحتي شعر در دسترس نبود. مثلاً نقاشي را در نظر بگيريد. يک آدم روستايي به راحتي نمي توانست به نقاش و گالري اش دسترسي پيدا کند اما شعر اين گونه نبود. شما مي توانستيد به راحتي شعرهاي شاعران را ابتدا از زبان اهل کتاب و مطالعه و بعد مردم کوچه و بازار بشنويد. اما ماجرا بدين منوال پيش نرفت، دنيا عوض شد و پيشگويي مارشال مک لوهان پيامبر ارتباطات درست از آب درآمد و جهان الکترونيکي شد و هنرهاي هفت گانه به راحتي قابل دسترس شدند و به شماره يک بودن شعر خدشه وارد کردند. همين موضوع باعث شد مردم يا مخاطبان ادبيات و هنر دست به انتخاب بزنند و در اينجاي داستان بود که شاعران فهميدند بايد با احتياط عمل کنند. آنها که مواظب بودند پيش رفتند اما آنها که احتياط را از دست دادند عقب ماندند. مي خواهم بگويم يکي از دلايل گسست بين مخاطبان و شعر را گسترش هنرهاي ديگر و خط حرکت تاريخ رقم زد. اگر مواظب نباشيم يعني به مخاطب اهميت ندهيم قافيه را بدجور مي بازيم. ببينيد چه بخواهيم چه نخواهيم دنيا ديگر مجازي شده است و حرکت اطلاعات سريع صورت مي گيرد. ما بايد کاري کنيم که مخاطبان را بيشتر از اين از دست ندهيم. اگر طرفدار شعر دشواريم به دشواري شعر نگوييم چرا که شعر دشوار با دشواري شعر فرق دارد. ميان اس ام اس هاي ارسال شده شعر سهم کمي دارد، بايد اين سهم را بيشتر کنيم. البته اين به اين معنا نيست که حرکت در شعر به صورت سطحي صورت بگيرد. من دوست دارم به جاي بحران مخاطب از بحران شعر حرف بزنم. ببيند اگر اشتباه نکنم در سال 1388 ، 1500 عنوان کتاب شعر نو چاپ شد و از اين تعداد حتي تعداد اندکي نيز مورد استقبال واقع نشد، مي دانيد چرا؟ چون اکثر اين کتاب ها در حد خاطرات بسيار شخصي و تقليدي بود و طبيعي بود که مخاطب پيدا نکنند. ما نبايد بحران شعر را به بحران مخاطب معنا کنيم." (9)بسياري معتقدند ، شعر عصر انقلاب در چارچوب زماني و فرهنگي خود از شعر نيمايي رويگردان شد و مهمترين عامل اين رويگرداني را "گرايش عمومي پيروان نيما به ارزشهاي غربي و مفاهيم غير ديني مي دانند"(14) اما وجود اشخاصي مانند مهدي اخوان ثالث و بسياري از مجموعه هاي شعر ايشان همچون ارغنون ، آخر شاهنامه ، از اين اوستا و ... به خوبي ميتواند بي اعتباري ادعاي پيروي از ارزشهاي غربي را ثابت كند .

پوستيني كهنه دارم من
يادگاري ژنده پير از روزگاراني غبار آلود
سالخوردي جاودان مانند
مانده ميراث از نياكانم مرا اين روزگار آلود(10)

از سوي ديگر شعرهاي نيمايي شاعراني چون توللي و نصرت رحماني و حسن هنرمندي كه بعدها به شاعران شعر نو تغزلي معروف شدند و شاعراني چون هوشنگ ابتهاج ، فريدون مشيري ، نادر نادرپور ، محمد زُهَري ، اسماعيل شاهرودي (شاعران دوره سوم شعر نيمايي از 1332 تا 1342) و حتي شعر ها و مجموعه هاي شاعراني نزديكتر به انقلاب چون احمد شاملو به خصوص در مجموعه هايي نظيرِ : ابراهيم در آتش(1352) و دشنه در ديس(1356) ، فروغ فرخزاد در مجموعه ي تولدي ديگر(كه پس از مرگش منتشر شد) ، سهراب سپهري با آنكه شعرهاي او را تاثير گرفته و گرايشمدار به مكتبهاي عرفاني فلسفي شرق دور ميدانند ، در مجموعه هايي مثل : حجم سبز(1346) و هشت كتاب(1356) و شاعراني ديگر چون سياوش كسرايي ، حميد مصدق، شفيعي كدكني ، رضا براهني ، علي موسوي گرمارودي ، طاهره صفار زاده ، جواد مجابي ، علي باباچاهي ، منوچهر آتشي ، عمران صلاحي ، وتمام شاعران دوره ي چهارم شعر نيمايي از1342 تا 1357 ، دوره اي كه در اواخر دهه اول آن رسول يونان متولد ميشود ، كه البته برخي از شاعران اين دوره در شعر پس از انقلاب هم حضور دارند ، نشان دهنده ي اين است كه شعر نيمايي در هر دوره اي دچار تحولي جدي شده است ، كه محور جديدي را براي زبان شاعرانه ي زمان خود آفريده و اين بسيار طبيعي مي باشد كه بعد از اشعار احمد شاملو و سرودن شعرهايي كه يك گام از نوع نيمايي آن بالاتر است ، شاعران و نويسندگان همروزگار و پس از روزگار او دوران نيمايي را به عنوان يك زمان گذار تلقي كنند و براي رسيدن به قابليت هاي زباني تازه ، شعر نيمايي را به شعر سپيد و آزاد بدل كنند .به هر روي شعر فارسي به ضرورت زمان و مكان ِ قبل و بعد از سبك نيمايي ، تحول لازم را پيدا كرد و از مرحله ي گذار منتقل شد ، اين تحول بيشتر تحت تاثير ترجمه و به ضرورت استفاده از آن در مطبوعات به عنوان عامل ارتباط با توده ها و بر روي هم ، زير تاثير آشنايي با نوع نويسش جهاني و احساس نياز براي بيان هرچه بهتر و عميق تر يك ادراك و تبديل آن به يك سطر جهانشمولانه صورت گرفت و به زمينه هاي استفاده از زبان فارسي تنوع و گونه گوني نظرگيري بخشيد .اما همانگونه كه در كنار جريان شعري قالب در سالهاي 1320 تا 1357 يعني شعر نيمايي ، هنوز شعر كلاسيك هم نوشته مي شد و شاعراني چون محمد حسين بهجت تبريزي شهريار(وفات1367) ، اميري فيروزكوهي (وفات 1363) ، رهي معيري (وفات 1347) ، حسين پژمان بختياري (وفات 1355) ، حميدي شيرازي (وفات 1365) ، محمد رضا رحماني مهرداد اوستا (وفات 1370) در قالبهاي كهني چون غزل ، قصيده ، مثنوي و ... شعر مي نوشتند ، بايد بپذيريم كه همگام با شعر پس از انقلاب 1357 كه تمام دغدغه اش رسيدن به نوع بديعي از زبان بوده است همين جريان كلاسيك ادامه داشته و منجر به پيدايش غزل سرايان قابلي چون حسين منزوي (وفات 1380 ) و محمد علي بهمني و... ، شده است با اين تفاوت كه در شعر اين شاعران ساختار همان ساختمندي كلاسيك ادبيات فارسي را داراست ، اما دايره واژگاني و گويي نوع برخورد زباني به شكلي درزمان آفريده شده است ، شكلي كه گويي دارد با زبان روزگار مردم زمان خودش صحبت ميكند .

پاسخ بده از اين همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همه ي خلق چرا تو(11)

معشوق من بعد از تو جايت همچنان باقي است
باقي است جايت همچنان تا جاودان باقي ست(12)

علي باباچاهي :
"در شعر دهه ي شصت و هفتاد با نوعي آرمانگريزي در شعر و ادبيات مواجه ميشويم ، به نظر ميرسد آرمانگرايي از نوع شعر و ادبيات دهه هاي سي ، چهل و پنجاه ديگر چندان موضوعيتي ندارد . ساختار سياسي جهان و موئلفه هاي حاكم بر آن دچار تغييرات محسوسي شده است . جامعه ي ما نيز در اين بيست و چند سال ، رويدادها و مسائل مختلفي را از سر گذرانده است ، در اين ميان البته رسانه هاي فرا ارتباطي بي تقصير نبوده اند دهكده اي شدن جهان نيز ، از طرفي كعبه آمل چپ انديشي از نوع استاليني اش هم موضعيت خود را از دست داده است و به هر صورت شعر امروز كه بر محوريت گفتمان ميچرخد به پارلماني بودن كاركردهاي سياسي گرايش دارد و به اعتراض هاي خاموش و متمدنانه روي مي آورد . با سازشكاري رابطه ندارد و اعتراض هارا با توجه به شرايط حاكم بر جامعه نقش ميزند ، عدالت گريز نيست ، اما قهرمان ستايي را هم كنار ميگذارد ، و ميداند كه قانون مند كردن قضايا حركت و بركت بيشتري را در بر دارد"(13) پس از انقلاب 1357 تاريخي بر شعر اواخر دهه ي پنجاه و تمام دهه ي شصت ميگذرد كه از سويي به شعر دفاع مقدس و از سوي ديگر به دست آوردهاي تازه اي در زبان شعريِ ، شعرِ آزاد و سپيد منجر ميشود ، تا آنكه دكتر رضا براهني كتاب خطاب به پروانه ها و چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم را منتشر ميكند.(19) اين كتاب و اشعار آن به همراه مقاله اي كه در انتهايش به چاپ رسيد براهني را آغازگر و تئورسين شعر دهه ي هفتاد مي كند كه البته نميتوان در اين مقام نام علي باباچاهي را نيز از ياد برد (باباچاهی همچون براهنی از دو منظر در شعر دهه‌ی هفتاد دارای اهمیت است. شعر و تئوری ) . "براهني بسیاری از پتانسیل‌های زبانی را برای شاعران دهه‌ی هفتاد آشکار ساخت، تا نسل جوانتر به کشف و شناخت نحوها و حرکات زبانی تازه‌ای دست بزنند، هرچند این کشف و شناخت در آثار شاعران جوان تر یکسره متفاوت شد، اما براهنی ثابت کرد که زبان شعر می‌تواند بسیار زبانی‌تر از آن چیزی باشد که در شعر دهه‌ی شصت مفهومی شده بود. وی زبان شاعرانه را به رخ کشید و از کارکرد‌های زبانی به سود شعر بهره برد."(14) نحو شکنی، عدم اطاعت از زبان در نرم عادی، شکستن ساخت افعال و اسم، فعل سازی، بازی با شکل موسیقایی اثر و... را ميتوان برخي از دست آوردهاي رضا براهني دانست ، شاعران پس از براهني از لحاظ نگرش به شعر هركدام داراي تفاوتهاي اساسي و پايه اي هستند و هركدام راه خودشان را ادامه ميدهند. رسول يونان يكي از اين شاعران است ، شاعري كه اگرچه بايد نامش را در كنار نامهايي چون : بهزاد زرین پور، حافظ موسوی، رضا چایچی، کورش همه خانی و ... گذاشت اما گويي نوشتن در حوزه ي نمايشنامه ، و ترجمه ي آثار شاعراني چون ناظم حكمت (كه نه بنده بلكه همه بر اين باورند بهترين ترجمه ها از ناظم حكمت را رسول يونان ارائه داده است) او را يك نقطه درخشان در اين ميان نشان مي دهد ، اگرچه شاعران ديگر نيز هركدام داراي ارزشهايي خاص خود هستند . "بي ترديد بايد زبان شعري يونان را به عنوان پدیده‌ای پیشرو در ورطه‌ی شکل‌های شعری دهه‌ی هفتاد به بعد نگریست، زیرا آثارش در عین سادگی ظاهری، عمیق نیز هستند و هرشعری که معناهای عمیقی ارائه دهد، حتما توانسته است در حوزه هاي زباني كاري انجام دهد. در واقع سادگی زبان رسول یونان از ویژگی‌های مثبت شعر وی به شمار می‌رود. اما برخي بزرگترین مشکل شعر وی را، شکل استعاری زده و فرم‌های غیر همگانی این شاعر مي دانند که نقش انسانی را کمرنگ می‌کند و بیشتر به اشیاء اهمیت می‌دهد تا انسان. در شرایطی که اشیاء در متن‌های او نمایندگان قشری انسانی هستند ." (15) اما شايد يكي از مهمترين موئلفه هايي كه يونان را از شاعران همروزگارش متمايز ميكند اين است كه او برعکس شاعران هم دوره خود به جهان پیرامون نمی‌نگرد، يعني جهان پيرامون را آنگونه كه آنها نگاه مي كنند و درك مي كنند نگاه نمي كند بلکه شعرهای او در جهانی بسته و در چهارچوبي فردی سیر می‌کند ، چهارچوبي كه در يك آن هم خودش است وهم كل بشريت را شامل ميشود ، به عبارت ديگر ، يونان در ميان شاعران هم دوره ي خود تنها كسي است كه انگاري از ابتدا پذيرفته كه شعر صرفا يك شعر است بنابراين هرگز خود را ملزم نمي بيند كه تفاوتي ميان والايي و مردمي بودن شعر قائل باشد و خود را به يكي از آنها محدود كند و او بي ترديد كسي است كه انديشه ي مردمي بودن بنيادي شعر را پذيرفته و در پي آن خود را يكي از همين مردم مي داند و به همين روي وقتي شعرش را مي خوانيم اول به خودش كه مثابه نماينده ي مردم است مي رسيم و بعد به مردمي كه خود را پشت آن استتار نموده اند .



زندان بابا پارك ندارد / پارك ما بابا ندارد

از سوي ديگر شعر رسول یونان را ميتوان یکی از قوی‌ترین و شاید سرآمدترین عاشقانه هاي دهه‌ی هفتاد نامید. آثاری که از تکنیک به سود حس فردی به خوبی استفاده می‌کشند و عاشقانه‌هایی نرم و لطیف را بربار چشم مخاطب قرار می‌دهند و قدرت فراموشی دارند و از جهان معاصر مخاطب را تهی می‌کنند، در شرایطی که بنیان‌های شعری نیما و پس از نیما (به غیر از شاعرانی همچون سپهری و ...) بر روی یاد آوری قرار دارد تا فراموشی.ناتمام می‌ماند / این عشق / ما از قطار پیاده می‌شویم / سوزنبانانی که / خواب ترا می‌بینند / هرگز بیدار نمی‌شوند."من به اين موضوعات زياد اهميت نمي‌دهم. زندگي روزمره، روياها، مشكلاتو ... شعر من را مي‌سازد و مثل يك عكاس عكس مي‌گيرم. من يك روز گرامافون گوش مي‌كردم كه سوزن روي واژه «مارگريتا» گير كرد، من اين فورم را از دنيا بريدم و يكي از موفق‌ترين شعرهاي من ساخته شد".(16)

مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
...
سوزن گرامافون
روی نام تو گیر کرده است.

همانگونه كه مشخص است شعر رسول یونان از زندگی خاص او سرچشمه می گیرد. همچنين كه آدم های روایت های او، همان هایی هستند که ما هر روز در كنارمان مي بينيم. شخصيتهاي داستانهايش را هم کسانی تشکیل می دهند که روزگاری با او دمخور بوده اند. خاطره های شاعر «روز بخیر محبوب من»، هنوز هم نقل می شود و همین ویژگی یکی از مهم ترین دلایلی است که دامنه مخاطبانش را گسترده تر می کند. در عصری که تکنولوژی همه ابعاد زندگی انسان امروزی را تحت شعاع قرار داده است و حتی عواطف و احساسات او را در برگرفته، در عصری که ارتباطات آدم ها با یکدیگر به شکلی بی رحمانه ماشینی شده است، افسردگی، سرخوردگی و مهم تر از همه تنهایی، مهم ترین نتیجه این اتفاق است. پس انسان افسرده و تنهای عصر مدرن به چیزهایی نیاز دارد که حفره های خالی و تاریک زندگی اش را پر کند که شعر در بسیاری مواقع می تواند پاسخگوی این نیاز باشد، اما اینکه کدام شعر و کدام شاعر، خودش حکایتی است بلند. یونان با درک موقعیت زمانه، توانسته است تا اندازه ای شرایط را به سود خودش کنار بزند. "اينجا ياد حرف ويرجينا وولف افتادم كه مي گويد هنر نسخه دوم جهان واقعي نيست. از آن كثافت همان يك نسخه كافي است. حالاشما مي توانيد به جاي كلمه هنر از قصه، شعر، فيلم يا هر چيز ديگري استفاده كنيد. هنر نمي تواند تاريخ نگاري جهان واقعي باشد، بلكه آيينه انديشه هايي است كه جهان واقعي را رقم مي زند. جهان واقع يك جهان ساكت است. يك جهان يخ زده كه فقط غم انگيز است نه خطرناك، اما اين انديشه هاي بشري است كه گاه بيشتر آتش مي افروزد و يخ جهان را ذوب مي كند و بعد بر اثر گرمايش آن را فاسد مي كند. بگذار مثال بهتري بزنم. گاه انديشه هاي بشري مثل كشيدن يخچال از برق است كه ابتدا يخ ها آب شده و سپس خوراكي ها خراب مي شوند. لازم به يادآوري است كه من درباره انديشه هاي بدحرف مي زنم. انديشه هايي كه جهان را به اين روز انداخته است."(17)اما زبان شعري رسول يونان نيز تاثير گرفته از فضاي شعر اوست ، زباني كه با قابليتهاي شاعرانه و به منظور همسو كردن مخاطب با تجربيات عاطفي و احساسي با ظرافتي خاص نقش ميبندد ، جالب آنكه اين عاطفي بودن شعر، شاعر را به گنداب احساس زدگي نمي كشاند و با تمام پتانسل هاي شاعرانه ي خود تنها بار سنگين القاي حس را به دوش مي كشد ، به عبارتي يونان براي بيان ادراكهاي حسي خود هرگز احساس زده نميشود همانگونه كه ساده نويسي او هرگز او را دچار كم عمق بودن محتواي آثارش نكرده است . يونان در برخي شعرهاي خود با استفاده از نشان دادن يك رويداد معين ، در دو يا سه نماي مختلف ، و گاهي با تعقيب آن رويداد در يك نماي واحد با اتفاقات روزمره ، و پردازش آن با نوعي انديشه ي زيركانه ، لحظه هايي كه شايد براي مخاطب شعرش ، بارها اتفاق افتاده باشد را كه ممكن است مخاطب از كنار آن به سادگي رد شده باشد ، تبديل به لحظه هاي عميق و ژرف ميكند .



روزها
روزها پر و خالی می شوند
مثل فنجان های چای
در کافه های بعد از ظهر
اما
هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
این که مثلا
تو ناگهان
در آن سوی میز نشسته باشی
گاهی، فنجانی
روی کاشی ها می افتد
حواس ما را پرت می کند.

از سوي دگر يونان گويي تلاش ميكند تا با استفاده از واژه هاي گوناگون ، و با كاربرد كلمه هايي گرم ، تند و سرد ، در كنار يكديگر و همچنين با كشاندن مخاطب از تصاويري به تصاوير ديگر جوري كه به هدف اصلي آسيبي وارد نشود ، مخاطب را از فضاي تعريف شده بيرون بياورد و فضايي كه با يك نگاه كلي در ابتدا فكر ميكنيم در شعر رسول يونان موج ميزند . شايد به همين خاطر است كه فضاهاي شعري وي به نوعي بكر و دست نخورده است ، فضاهايي است كه در شعر ديگران با آنها برخورد نداشته ايم و هيچ ذهنيتِ قبلي اي را برايمان تداعي نمي كند بي شك كه لازمه حصول به چنين نتيجه اي داشتن ديدي دقيق و انتخابي است صحيح كه به بركت آنها هنرمند بتواند دقايق و ظرايفي را كه در نكاتي به ظاهر عادي نهفته است دريابد و از بين انبوه بي پايان لحظاتي جذاب و پر كشش كه از هر طرف او را فرا گرفته اند ، آنهايي را برگزيند و به مدد تخيل هنري خود و با توسل به دايره ي واژگاني خود در كنار يكديگر بنشاند و در هم بتاباند كه داراي نوعي گرايش دروني نسبت به يكديگر باشند ، و به حق كه رسول يونان در اين مهم موفق ترين است .

کاش می شد
تمام شعر ها را نوشت
مثلا اینکه
من به تو فقط عادت کرده ام
و تو
همیشه دروغ می گویی،
کاش می شد
از رودخانه ها گذشت
و خیس نشد.

بد نيست بدانيم كه صاحب نظران در امر شعر برخورداري از ويژگيهايي رابراي شاعران ضروري ميدانند كه اهم آنها به اختصار عبارتند از : انديشه در شعر، تخيل شاعرانه ، و حس آميزي . و رسول يونان هر سه ي اين ويژگها را در خود و شعر خود جاي داده است حتي آنجا كه مجموعه ي شعر ها ميني مال خود را به چاپ ميرساند . اگر چه كساني چون يدا... رويايي اين سه عامل را اينگونه معرفي كردند كه سه چيز شعر را ميسازد : زبان، انسان و جهان ، كه البته شايد اين عوامل با رويكردهاي تازه ي شعري دهه ي هشتاد نيز بيشتر و بهتر همخواني دارد ، اما باز هم همان گونه كه در بالا نوشته ام رسول يونان از اين منظر نيز در نوع خود دست نيافتني مينماياند. كتابهايي كه تا كنون از رسول يونان در زمينه هاي شعر ، داستان ، نمايشنامه منتشر شده است بي شك از ماندگار ترين ها خواهند بود چرا كه پس از اولين كتاب او "روز به خير محبوب من" كه در سال 1376 منتشر شد و نام كتاب هرگز از ذهن مخاطبان پاك نميشود تمامي كتابهاي بعدي اش با استقبال خوب مخاطبان مواجه شد و به چاپهاي چندم رسيد . از يونان تا كنون مجموعه هاي زير به چاپ رسده است : روز بخیر محبوب من (شعر) _ گندمزار دور (نمایشنامه) _ روزهای چوبی (ترجمه شعر جهان) _ کلبه ای در مزرعه برفی (مجموعه داستان) _ فرشته ها (مجموعه داستان مینی مال) _ قصه کوچک عشق (داستان) _ یک کاسه عسل (ترجمه - گزینه شعر ناظم حکمت) _ تلگرافی که شبانه رسید (ترجمه - گزینه شعر ناظم حکمت) _ شعرهای عزیز نسین (ترجمه) _ واگن سیاه (ترجمه – داستانی از بکیر یلدیز) _ بنرجی چرا خودکشی کرد (ترجمه - رمان شعر – ناظم حکمت) _ کنسرت در جهنم (شعر) _ من یک پسر بد بودم (شعر) _ بوی خوش تو (ترجمه – شعر معاصر جمهوری آذربایجان) _ سنجابی بر لبه ماه (نمایشنامه) _ تخم مرغی برای پیشانی مرد شماره 3 (نمایشنامه) _ یک بعد از ظهر ابدی (نمایشنامه).

با به پايان آمدن اين پژوهش اجمالي درباره ي شعر زمان ما و رسول يونان ، بايد بي رحمانه صادق بود كه شعر امري است بس خطير و بسيار پيچيده و مركب از دانش هاي گوناگون ، و به طبع پرداختن به آن و نوشتن مقاله يا پژوهش در زمينه ي آن نيز كاري بس دشوار خواهد بود ،كاري كه زماني فراخ را مي طلبد . بدون ترديد كه اين پژوهش نتوانسته است درباره ي رسول يونان و شعر زمان ما حق مطلب را آنگونه كه شايسته و بايسته است ادا نمايد ، اما نگارنده اميدوار است همين مطلب در بضاعتش توانسته باشد مطالبي را در حوزه ي شعر ، روشنگري و شاعري تاثير گذار، را به دوستان معرفي كند .

 


پينوشتها ::


(1) مينا، رسول يونان ، روز به خير محبوب من (مجموعه شعر)سال1376.
(2) معيار، رسول يونان ، كلبه اي درمزرعه برفي(مجموعه داستان)سال 1379 .
(3) افكار، رسول يونان ، من يك پسر بد بودم (مجموعه شعر)سال 1384.
(4)همياران ، رسول يونان ، گندمزار دور (نمايشنامه)سال
(5)مينا ، رسول يونان ، كنسرت در جهنم (مجموعه شعر)سال 1381.
(6)مشكي، رسول يونان ، فرشته ها (مجموعه داستان).سال1386.
(7)امرود، رسول يونان ، جاماكا (مجموعه شعر به زبان تركي)، سال1387
(8)وبگاه رسمي رسول يونان . rasul-yunan.blogfa.com
(9)روزنامه اعتماد ، مردم مارا تغيير ميدهند (مصاحبه علي حسن زاده با رسول يونان)، شماره 1821، سال1387 .
(10)جامي ، دكتر محمدجعفر ياحقي ، جويبار لحظه ها (ادبيات معاصر فارسي) ص 206 به بعد .
(11)دارينوش ،محمد علي بهمني ، چتربراي چه خيال كه خيس نميشود (غزل معاصر)، ص18
(12) زمستان، مرواريد ، مهدي اخوان ثالث ، آخر شاهنامه (شعر نيمايي) ، ص18
(13)آفرينش ، حسين منزوي ، تيغ و ترمه و تغزل ، ص147
(14) ويستار ، علي باباچاهي ، شعر امروز زن امروز (گزينش تحقيق وبررسي)ص 122،123
(15)مجله شعر ، مازيار عارفي ،این فیلم سیاه-سفید نیست، لطفاً تلویزیون‌های خود را عوض کنید!(گذر از دهه‌ی هفتاد به وضعیت ادبیات رادیکال بومی)،سال1383.
(16) مجله شعر ، مازيار عارفي ،این فیلم سیاه-سفید نیست، لطفاً تلویزیون‌های خود را عوض کنید!(گذر از دهه‌ی هفتاد به وضعیت ادبیات رادیکال بومی)،سال1383.
(17) روزنامه دنياي اقتصاد ، مخفيانه عاشق شديم اشكارا كتك خورديم(مصاحبه سجاد گودرزي،لي لي اسلامي با رسول يونان)،شماره 1984 ، سال 1386.